کد مطلب:1791 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:369

(25) گناه
گناه یعنی سرپیچی از فرمان خدا، فرمان های خداوند گاهی فرمان انجام فعلی هستند و گاهی فرمان ترك یك فعل، گناهكار كسی است كه از این دستورات سرپیچی؛ یعنی افعالی را كه به آنها امر شده است ترك كند و افعالی را كه از آنها نهی شده است انجام دهد. خداوند به مصالح و مفاسد اعمال آگاه است و می داند كدام فعل انسان را به هدف غایی خویش می رساند و كدام عمل او را از رسیدن به هدف خلقت باز می دارد. بنابراین همه اوامر الهی به اعمالی تعلق دارد كه از نظر اخلاقی دارای ارزش مثبت هستند و نهی خداوند همیشه از عملی است كه انسان را از هدف غایی دور می كند. گناه، عصیان و مفاهیمی مانند آنها، همیشه به افعالی كه از نظر اخلاقی ارزش منفی دارند اشاره می كنند. كسی كه می خواهد در مسیر كمال باشد و زندگی اخلاقی و سعات بخشی داشته باشد، با اطمینان به علم و خیرخواهی خداوند، باید فرمان های او را راهنمای خویش قرار دهد و مطابق دستورات الهی عمل نماید.





در كتاب و سنت، اعمال بسیاری با عنوان گناه نام برده شده اند. هر گناه در هر عرصه از عرصه های زندگی كه باشد به رابطه انسان با خدا آسیب می رساند. برخی از گناهان علاوه بر رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود یا دیگران را نیز آسیب می رسانند. مثلا ظلم به دیگران، دزدی، غیبت و.. هم رابطه انسان با خدا را ضعیف می كنند و هم به رابطه انسان با دیگران و اجتماع آسیب می رسانند.







آثار گناه



1 - كیفر الهی

فرمان های خداوند محدوده های مجاز را از قلمروهای ممنوع جدا می كنند و راه رسیدن به كمال واقعی را نشان می دهند. كسی كه در قلمروهای ممنوع گام می گذارد، گناهكار است و مهم ترین نتیجه ای كه از كار خود می گیرد، محرومیت از كمال انسانی و قرب الهی است. در كتاب و سنت سخنان بسیاری درباره آثار سوء گناهان آمده است. برای بسیاری از گناهان، نتایج سوء و عذاب های اخروی ذكر شده است، ولی عبارات فراوانی نیز وجود دارد كه از گناه به طور كلی سخن گفته اند و آثار گناه را معرفی كرده اند. در قرآن كریم اطاعت و عصیان در برابر هم قرار دارند و آثار كاملا متفاوت آنها بیان شده است. خداوند در سوره نساء پس از بیان احكام ارث، از قوانین آن به عنوان حدود الهی یاد می كند و آثار اطاعت عصیان را این گونه می فرماید:





تلك حدود اللَّه و من یطع اللَّه و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلك الفوز العظیم* و من یعص اللَّه و رسوله و یتعد حدوده یدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مهین؛ (226)





این ها مرزهای الهی است و هر كس از خدا و پیامبر او اطاعت كند، خداوند وی را به باغ هایی درآورد كه همواره آب از زیر درختانش روان است جاودانه در آن می مانند و این پیروزی بزرگی است* و هر كس نافرمانی خدا و پیامبر او را كند و از مرزهای او تجاوز كند وی را در آتشی در آورد كه جاودانه در آن خواهد بود و برای او عذابی خوار كننده است.





امیرالمؤمنین(ع) نیز به تقابل اطاعت و عصیان و آثار متفاوت آنها این گونه اشاره كرده اند:





ان اللَّه سبحانه وضع الثواب علی طاعته و العقاب علی معصیته؛ (227)





خدای سبحان پاداش را در طاعت نهاده است و كیفر را برابر معصیت.





پاداش و كیفر اثر كلی اطاعت و عصیان است؛ ولی چرا خداوند به اطاعت پاداش می دهد و به عصیان كیفر؛ مگر خداوند از عصیان بندگان زیان می بیند و یا از اطاعت آنان سودی می برد؟ پاسخ برای كسی كه خدا و اوصاف او را بشناسد و بر مطلق بودن كمال او آگاه باشد روشن است. با وجود این در قرآن و روایات معصومین پاسخ این پرسش داده شده است.





ان احسنتم احسنتم لا نفسكم و ان أسأتم فلها؛ (228)





اگر نیكی كنید به خود نیكی كرده اید و اگر بدی كنید به خود بد نموده اید.





امام علی نیز فرمود:





فان اللَّه سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیا من طاعتهم، آمنا من معصیتهم لانه لا تضره معصیة من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه؛ (229)





خدای سبحان و متعال آفریدگان را آفرید در حالی كه از طاعتشان بی نیاز بود و از نافرمانی شان در امان، زیرا از نافرمانی گناهكار به او زیانی نمی رسد و از فرمانبرداری آن كه فرمانش سودی نمی برد.





با اختصاص پاداش به اعمال نیك و كیفر به اعمال بد، امكان حركت بندگان به سوی كمال و پرهیز از گناه بیشتر خواهد بود و اشتیاق به عمل صالح افزون خواهد شد. امام علی فرق گذاردن میان نیكوكاران و گناهكاران را چنان مهم می دانند كه سیاست حكومت اسلامی را بر همین اساس ترسیم می كنند و خطاب به مالك اشتر می فرمایند:





و لا یكونن المحسن و المسی ء عندك بمنزلة سواء فانّ فی ذلك تزهیداً لا هل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لااهل الاساءة علی الاساءة؛ (230)





مبادا نیكوكار و بدكردار در نظرت برابر باشند، زیراموجب كم شدن رغبت نیكوكار به نیكی است و بدكردار را به بدی وادار می كند.





سود پاداش و كیفر خداوند نیز به بندگان می رسد، در صورتی كه وعده پاداش و عذاب را باور كنند و از بیم كیفر ترك گناه كنند و به امید پاداش، طاعت پیشه كنند. امام زین العابدین خطاب به خداوند این گونه مناجات می كند:





اللهم ارزقنا خوف عقاب الوعید و شوق ثواب الموعود حتی نجد لذة ما ندعوك به و كابة ما نستجیرك منه؛ (231)





خداوندا! ما را هراس كیفری كه از آن بیم داده ای و اشتیاق پاداشی كه به آن وعده داده ای روزی كن تا لذت آن چه را از تو خواهانیم دریابیم و اندوه آن چه از آن به تو پناه می بریم بیابیم.





امیرمؤمنان علی(ع) می فرمایند:





خداوند پاداش را در طاعت و كیفر را بر معصیت قرار داد تا بندگان خود را از عذابش برهاند و آنان را به بهشت در آورد. (232)





اگر كسی وعده پاداش و كیفر را باور نكند، جز زیان چیزی نصیب او نخواهد شد، زیرا كفر او به عصیان می انجامد و روزی خواهد رسید كه پشیمان خواهد بود:





یومئذ یود الذین كفروا و عصواالرسول لو تسوی بهم الارض؛ (233)





آن روز قیامت، كسانی كه كفر ورزیده اند، و از پیامبر نافرمانی كرده اند آرزو می كنند كه ای كاش با خاك یكسان می شدند.





گناه موجب استحقاق كیفر الهی است. وعده های عذاب و كیفر گناهكاران در قرآن و احادیث بسیار است و در آینده به ذكر آنها خواهیم پرداخت. اكنون آثار دیگر گناه را یاد می كنیم كه نشان می دهد چگونه است كه گناهكار در آخرت سپری در برابر عذاب خدا ندارد.







2 - نابودی اعمال

از امام صادق(ع) روایت شده است:





جدوا و اجتهدوا و ان لم تعملوا فلا تعصوا فان من یبنی ولا یهدم یرتفع بنائه و ان كان یسیراً و من بنی و یهدم یوشك ان لا یرتفع بنائه؛ (234)





تلاش و كوشش كنید درعمل صالح و اگر عمل صالح نمی كنید گناه نكنید، زیرا كسی كه بنا را می سازد و خرابش نمی كند ساختمان او هر چند اندك بالا می رود و كسی كه بنا را می سازد و خراب می كند بنایی ندارد.





كسی كه گناه می كند ساخته خود را تخریب می كند و كشته خود را می سوزاند دست او از همه چیز خالی است و سپری ندارد كه او را از عذاب نگاه دارد. رسول خدا(ص) فرمود: كسی كه سبحان اللَّه بگوید خداوند در بهشت درختی برای او می كارد مردی برخاست و عرض كرد: پس ما درختان زیادی در بهشت داریم. پیامبر فرمودند: آری ولی مبادا كه آتشی به سوی آنها روانه كنید و همه را بسوزانید.







3 - عدم قبولی اعمال

گناه اعمال صالح گذشته را نابود می كند یعنی آثار اعمالی را كه مورد قبول خداوند بوده اند از بین می برد. برخی از گناهان علاوه بر این اثر سوء، مانع قبولی اعمال دیگر می شوند. پیامبر اكرم(ص) فرمود:





ان للَّه ملكا ینادی علی بیت المقدس كل لیلة: من اكل حراماً لم یقبل اللَّه منه صرفاً و لا عدلا؛ (235)





خداوند فرشته ای داردكه هر شب بر افراز بیت المقدس ندا می دهد، كسی كه حرامی بخورد خداوند هیچ عمل واجب یا مستحبی را از او نمی پذیرد.





پذیرفته نشدن اعمال از آن روست كه انسان گناهكار تا زمانی كه بر گناه خود اصرار می كند و یا به فكر جبران خطای خود بر نیامده است از دایره تقوا بیرون است خداوند در قرآن كریم فرموده است:





انما یتقبل اللَّه من المتقین؛ (236)





خدا فقط از تقوا پیشگان می پذیرد.





در روایات نیز بر اهمیت ورع و تقوی در قبول اعمال تأكید شده است. پیامبر اكرم(ص) فرمودند:





و لو صلیتم حتی تكونوا كالا و تاد، وصمتم حتی تكونوا كالحنا یا لم یقبل اللَّه منكم الا بورع حاجز؛

(237)



اگر آن قدر نماز گزارید كه چون میخ های كوبیده بر زمین شوید و آن قدر روزه بگیرید كه چون چوب های تراشیده ضعیف گردید، خدا از شما نمی پذیرد مگر با ورع باز دارنده از گناه.







4 - محرومیت از عمل صالح

هر عمل صالح كه در نزد خداوند پذیرفته شود و عاملی همچون گناه آن را نسوزاند، انسان را رشد می دهد و به كمال نزدیك می كند. توفیق انجام اعمال صالح و حفاظت آنها، برای هر كسی پدید نمی آید. لطف خداوند در دادن توفیق عمل صالح، شامل كسانی است كه از گناه پرهیز می كند. امام صادق(ع) فرموده اند:





ان الرجل یذنب فیحرم صلوة اللیل و ان عمل السیی اسرع فی صاحبه من السكین فی الحم؛ (238)





همانا شخص گناهی می كند و در اثر آن از نماز شب محروم می شود و تأثیر كار بد در عامل آن از تأثیر كارد در گوشت سریع تر است.







5 - عدم استجابت دعا

یكی از آثار گناه، عدم استجابت دعاست. انسان گناهكار خدا را نافرمانی كرده است و دعوت پروردگار به صلاح و نیكی را نپذیرفته است؛ پس چگونه انتظار دارد كه خدا دعای او را مستجاب نماید؟ در روایت آمده است: روزی گذار حضرت موسی (ع) به یكی از اصحابش افتاد كه در حال سجده بود. هنگامی كه بازگشت باز همان شخص را در سجده دید فرمود: اگر حاجت تو به دست من بود آن را برآورده می كردم. خداوند به موسی وحی كرد كه: ای موسی اگر آن قدر سجده كند كه گردن او بشكند، باز هم از او نمی پذیرم تا از آن چه مرا ناخوشایند است رو گرداند و به آن چه دوست دارم رو آورد. (239)





در روایات، گناهان خاصی معرفی شده اند كه مانع برآورده شدن دعا هستند. تعدی به حقوق دیگران، گناهی است كه از استجابت دعا جلوگیری می كند.





امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند كه خداوند به حضرت عیسی فرمود:





انی لا استجیب لا حد منهم بنی اسرائیل و لاحد من خلقی لدیهم مظلمة (240)





دعای هیچ یك از بنی اسرائیل و هیچ یك از آفریدگانم را كه حقی از دیگران بر گردن دارد، برآورده نمی كنم.





امام صادق(ع) نیز فرموده اند:





من سره ان یستجاب دعاؤه فلیطب مطعمه و كسبه؛ (241)





كسی كه چون دعایش برآورده شود شادمان می شود باید اگر این شادمانی را طالب است خوراك و درآمدش را پاكیزه از حرام سازد.







6 - محرومیت از روزی و نعمت

یكی از آثار گناه كه در زندگی دنیوی آشكار دیده می شود، محرومیت از نعمت ها و تنگی روزی است. امام صادق(ع) می فرمایند:





ان الذنب یحرم العبد الرزق؛ (242)





گناه بنده را از روزی محروم می سازد.





در روایت دیگری از امام باقر(ع) نقل شده است:





ان اللَّه قضی قضاه حتما لا ینعم علی العبد بنعمة فیسلبها ایاه حتی یحدث العبد ذنبا یستحق بذلك النقمه؛ (243)





خداوند حكم قطعی و حتمی فرموده كه نعمتی را كه به بنده ای مرحمت فرموده از او باز نگیرد، مگر زمانی كه گناهی كند كه مستحق كیفر گردد.





امیرالمؤمنین(ع) نیز فرموده اند:





و ایم اللَّه ما كان قوم قط فی غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها، لان اللَّه لیس بظلام للعبید؛ (244)





به خدا سوگند هرگز مردمی زندگانی خرم و نعمت فراهم را از كف ندادند مگر به كیفر گناهی كه انجام دادند، زیرا خدا بر بندگان ستمكار نیست.







7 - نزول بلا

گناه موجب نزول بلا و نكبت بر فرد و اجتماع گناهكار است. امام باقر فرمودند:





ما من نكبة تصیب العبد الا بذنب و ما یعفوااللَّه عنه اكثر؛ (245)





هیچ رنج و مصیبتی به بنده نمی رسد مگر به سبب گناهی و تازه آن چه را خدا می بخشاید بیشتر است.





مقصود از این عبادت، این است كه هر گناهی می تواند موجب رنج و مصیبت برای گناهكار باشد ولی خداوند به رحمت خود، بسیاری از گناهان را می بخشاید و در اثر آنها مصیبتی نازل نمی فرماید.





امام موسی كاظم(ع) می فرمایند:





حق علی اللَّه ان لا یعصی فی دار الا اضحاها للشمس حتی تطهرها؛ (246)





بر خدا سزاوار است كه هر خانه ای را كه در آن نافرمانی خدا می شود خراب كند تا خورشید بر آن بتابد و پاكش كند.





قرآن كریم نیز از امت هایی یاد می كند كه از نعمت خداوند برخوردار بودند و در اثر گناه، آن نعمت ها از آنان گرفته شد و هلاك شدند.





الم یرواكم اهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فی الارض مالم نمكن لكم و ارسلنا السماء علیهم مدرارا و جعلنا الانهر تجری من تحتهم فاهلكنهم بذنوبم و انشانا من بعدهم قرنا أاخرین؛ (247)





آیا ندیده اید كه پیش از آنان چه بسیار امت ها را هلاك كردیم امت هایی كه در زمین به آنان امكاناتی دادیم كه برای شما آن امكانات را فراهم نكرده ایم و باران های آسمان را پی در پی بر آنان فرو فرستادیم و رودها را از زیر شهرهای آنان روان ساختیم. پس ایشان را به سزای گناهانشان هلاك كردیم و پس از آن نسل های دیگری پدید آوردیم.





امیرمؤمنان علی(ع) نیز فرموده اند:





و احذروا ما نزل بالامم قبلكم من المثلات بسوء الافعال و ذمیم الاحوال؛ (248)





از كیفرهایی كه بر سر امت های پیشین به سبب اعمال ناشایست و كارهای نكوهیده آمد بپرهیزید.





در این عبارت نیز بیان شده است كه چگونه زشت كاری و گناه موجب كیفر دیدن امت ها می شود.







8 - بیماری دل و انكار حقایق

یكی از آثار گناه تیرگی دل است.





امیرالمؤمنین(ع) فرمود:





لا وجع اوجع للقلوب من الذنوب؛ (249)





دردی درناك تر از گناه برای دل نیست.





امام باقر(ع) نیز فرمودند:





ما من عبدالا و فی قلبه نكتة بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج من النكتة نكتة سوداء فان تاب ذهب ذلك السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلك السواد حتی یغطی البیاض فاذا غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی الخیر ابدا و هو قوله تعالی: كلا بل ران علی قلوبهم ما كانوا یكسبون (250)





در قلب هر بنده ای نقطه سفیدی وجود دارد. چون گناهی كند نقطه سیاهی از آن سفیدی خارج می شود. اگر توبه كند آن سیاهی برطرف می شود و اگر در گناه فرو رود و ادامه دهد سیاهی قلب زیاد می شود تا این كه تمام سفیدی قلب را می پوشاند. هر گاه سفیدی پوشیده گردد چنین قلبی هیچ گاه به خیر باز نخواهد گشت. این معنای فرموده خداوند است كه نه چنین است بلكه آن چه مرتكب می شدند زنگار بر دلهایشان بسته است.





امام باقر(ع) آیه چهاردهم سوره مطففین را یادآور شده اند و در قرآن كریم پیش از این ایه خداوند فرموده است:





ویل یومئذ للمكذبین* الذین یكذبون بیوم الدین* و ما یكذب به الا كل معتد اثیم* اذا تتلی علیه أایتنا قال اسطیر





الاولین (251)





در این آیات از كسانی سخن رفته است كه آیات خداوند و روز جزا را انكار می كنند. ریشه این انكار نیز تجاوز از حدود الهی و گناه معرفی شده است.







9 - محرومیت از آمرزش

خداوند بخشاینده گناهان است. همه بندگان جز معصومین (ع) كم یا زیاد دچار خطا و گناه می شوند. بنده ای كه پس از گناه استغفار كند آمرزیده می شود، ولی آن كه بر گناه خود اصرار می كند خود را از آمرزش الهی محروم می سازد. او نمی اندیشد كه خداوند به او مهلت داده تا مگر توبه كند. گمان می كند گناه او ضرری به او نمی رساند و به گناه ادامه می دهد و به دعوت خداوند كه او را می خواند تا بیامرزد بی اعتنایی می كند.





یدعوكم لیغفر لكم من ذنوبكم و یؤخركم الی اجل مسمی؛ (252)





خداوند شما را می خواند تا پاره ای از گناهانتان را ببخشاید و تا زمان معینی شما را مهلت دهد.





نتیجه این بی اعتنایی، محروم شدن از بخشایش پروردگار است. امام صادق(ع) فرمودند:





من هم بسیئة فلا یعملها، فانه ربما عمل العبد السیئة فیراه الرب فیقول و عزتی و جلالی لا اغفر لك بعد ذلك ابدا؛ (253)





كسی كه آهنگ گناهی كرد باید از آن خودداری كند، زیرا بسا كه بنده گناهی كند و پروردگار او را ببیند و بگوید: قسم به شكوه و جلالم كه پس از این دیگر تو را نیامرزم.







10 - ترس از مرگ

كسی كه به عاقبت گناه اندیشه كند و بداند كیفر دردناكی در انتظار گناهكاران است، طبیعی است كه از گناه بپرهیزد؛ ولی اگر علیرغم آگاهی از آخرت دردناك گناهكار باز هم گناه نماید بی شك از مرگ خویش هراسناك خواهد بود و ترجیح می دهد كه به مرگ نیاندیشد. زیرا زندگی پس از مرگ را برای خود زندگی ای دهشتناك خواهد دید. هراس از مرگ برای كسی كه به عمل صالح روی می آورد مبارك است و برای كسی كه بر خطا و گناه خویش باقی می ماند رنج آور و مایه تلخی زندگی است.





امیرالمؤمنین(ع) در مواعظ خویش فرموده اند:





لا تكن من... یكره الموت لكثرة ذنوبه و یقیم علی ما یكره الموت من اجله؛ (254)





از آنان مباش... كه مرگ را خوش نمی دارند چون گناهشان بسیار است و به چیزی كه به سبب آن مرگ را خوش نمی دارند یعنی به گناه ادامه می دهند.







علت گناه

منشأ گناه را می توان جهل، غفلت و شهوت معرفی كرد. كسی كه به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و كیفر گناه بی خبر است گناه می كند همین طور كسی كه به این امور آگاه است ولی دچار غفلت می شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست می دهد و مرتكب گناه می شود. شهوت عاملی است كه گناه را در دل و ذهن انسان زینت می دهد و موجب فراموشی و غفلت می گردد. كسی كه در اثر شهوت، انگیزه ای قوی برای ارتكاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احكام الهی را مزاحم اطفاء شهوت خویش می یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور می كند و ترجیح می دهد به آن اندیشه نكند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض می شود و به كمك توجیهات شیطانی، گناه بودن معاصی را انكار یا فراموش می كند و رو به گناه می آورد.





امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند6





لا تكن ممن... ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ (255)





از آنان مباش... كه چون شهوتی پیش آید گناه را مقدم می دارد و توبه را به آینده وا می گذارد و چون رنجی بدو رسد از راه شرع بیرون می شود.





این سخن امام علی نشان می دهد كه حداقل برخی از گناهكاران به سبب ناشكیبایی در برابر خواسته های نفسانی به گناه مبتلا می شوند و كسی كه تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج های دینداری و تبعت از شرع را نیز ندارد.





رذایل اخلاقی هر یك منشأ گناه یا گناهانی هستند.





امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند:





الحرص و الكبر و الحسد دواع الی التقحم فی الذنوب؛ (256)





حرص و خودبینی و حسد، انگیزه هایی برای در افتادن به گناهان است.





رذائلی از این دست خود ریشه در دنیا پرستی و سوءظن به خدا دارند. كسی كه می خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه های آن مبارزه كند، یعنی ملكات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملكات نفسانی در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقی به خداوند و صفات نیكوی او امكان پذیر است. از سویی نادرستی رابطه معرفتی انسان با خدا منشأ رذایل می شود و از سوی دیگر رذایل نفسانی موجب گناه می شود و به رابطه انسان و خدا آسیب می رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا می گذارند. این تأثیر سوء ناشی از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانی روابط دیگر انسان را نیز تضعیف می كنند كه درباره آنها سخن خواهیم گفت.





یكی از عومل بسیار مهم روی آوردن به گناه كوچك شمردن آن است. كسی كه گناهی را كوچك می شمارد بر انجام آن گناه جرأت می یابد و به هنگام ارتكاب آن گناه دچار احساس گناه نمی شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت می كند و هر بار كه آن را مرتكب شو، آخرت خویش را تباه تر می سازد از این روست كه سخت ترین گناه آن است كه گناهكار آن را كوچك شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (257)





و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید كه تو را بر آن عذاب كنند.





كسی كه گناهی را كوچك می شمارد علاوه بر آن كه احتمال تكرار آن را افزایش می دهد، بی دلیل خود را از كیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافی است.







گناه صغیر و كبیر

در این جا این سؤال پیش می آید كه: اگر كوچك شمردن گناه، عملی نادرست است و گناهی كه كوچك شمرده شود خود بزرگ ترین گناه است، چگونه است كه گناه را به صغیره و كبیره تقسیم نموده اند؟ و آیا این تقسیم مورد تأیید قرآن و روایات هست؟





قرآن درباره گناهان بزرگ این گونه می گوید:





ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سیئاتكم و ندخلكم مدخلا كریماً؛ (258)





اگر از گناهان بزرگی كه از آن ها نهی شده اید دوری گزینید. بدی های شما را از شما می زداییم، و شما را در جایگاهی ارجمند در می آوریم.





چنان كه از این آیه پیداست، قرآن گناهان را به كبیره و غیر كبیره تقسیم می كند و تفاوت آنها را در چگونگی بخشوده شدن و زدوده شدن آنها معرفی می نماید. امام صادق(ع) نیز همین وجه تمایز را بیان فرموده اند:





الكبائر التی اوجب اللَّه علیها النار؛ (259)





گناهان كبیره آنهاست كه خدا دوزخ را برای آنها واجب ساخته است.





از این روایت پیداست كه بر گناه صغیر وعده دوزخ داده نشده است. ولی آیا گناهی كه بر آن وعده دوزخ داده نشده باشد كوچك است؟ آیا سرپیچی از فرمان خداوند كبیره است. یعنی گناهانی را به سبب شدت تأثیر تكوینی و قهری آنها در شقاوت انسان و دوری از خدا كبیره نامیده اند و برخی دیگر گناهان را كه تأثیرشان در بعد از خداوند به این اندازه نیست. صغیره قلمداد نموده اند. این عنوان یعنی صغیره بودن نسبی منافاتی با بزرگی مطلق گناه ندارد. بنابراین هیچ گناهی كوچك نیست. جمع میان بزرگی مطلق گناهان و صغیره و كبیره بودن نسبی آنها در روایت پیامبر اكرم(ص) دیده می شود:





لا تحقرن ذنبا و لا تصغرنه و اجتنب الكبائر فان العبد اذا نظر الی ذنوبه دمعت عیناه دما وقیحا یقول اللَّه تعالی یوم تجد كل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امداً بعیداً (260)





هیچ گناهی را خوار و كوچك مشمار و از گناهان كبیره بپرهیز، چون در روز قیامت بنده به گناهان خود می نگرد از دو چشمش خون و چرك می ریزد خدای متعال می فرماید: روزی كه هر كس كارهای نیك و بد خویش را حاضر شده می یابد و آرزو می كند كاش میان او و آن كارهای بد فاصله ای دور بود.







سؤالات

1 - به چه شخصی گناهكار گویند؟





2 - برخی از آثار گناه را ذكر نمایید؟





3 - مگر خداوند از اطاعت بنده اش سودی می برد و یا از عصیان او ضرر می كند كه به او پاداش می دهد یا او را عذاب می كند؟ توضیح دهید؟





4 - چرا گناه موجب نابودی اعمال و عدم قبولی آنها می گردد؟





5 - چه گناهی مانع استجابت دعا می گردد؟





6 - آیه ای از قرآن در مورد نزول بلا به علت گناهان بنویسید؟





7 - چرا گناه دردناك ترین دردها برای قلب انسان است؟





8 - چرا گناهكار از مرگ می ترسد؟





9 - چه تفاوتی بین ترس مؤمن از مرگ یا ترس گناهكار از مرگ است؟





10 - توضیح دهید چگونه جهل و شهوت و غفلت موجب گناه می شوند؟





11 - این بیان امیرالمؤمنین(ع) را توضیح دهید: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه.





12 - اگر كوچك شمردن گناه خود بزرگ ترین گناه است پس چگونه به صغیره و كبیره تقسیم می گردد؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

226 - نساء، 14 و 13.





227 -نهج البلاغه، كلمات قصار، 368.





228 - اسراء، 7.





229 -نهج البلاغه، خطبه 193.





230 -نهج البلاغه، نامه 53.





231 - الحیاء، ج 1، ص 422 به نقل از صحیفه سجادیه دعای چهل و پنجم.





232 -نهج البلاغه، كلمات قصار، 368.





233 - نساء، 42.





234 - گناهان كبیره، ج 1، ص 7، به نقل از عدة الداعی، ص 235.





235 - همان، ص 8.





236 - مائده، 27.





237 - محجة البیضاء، ج 2، ص 301.





238 - اصول كافی، ج 2، باب الذنوب.





239 - گناهان كبیره، ص 9.





240 - محجة البیضاء، ج 2، ص 301.





241 - همان.





242 - اصول كافی، ج 2، باب الذنوب.





243 - همان.





244 -نهج البلاغه، خطبه 178.





245 - اصول كافی، ج 2، باب الذنوب.





246 - اصول كافی، ج 2، باب الذنوب.





247 - انعام، 6.





248 -نهج البلاغه، خطبه 192.





249 - اصول كافی، ج 2، باب الذنوب.





250 - اصول كافی، ج 2، كتاب الایمان و الكفر، باب الذنوب، حدیث 20.





251 - مطففین، 10 - 13.





252 - ابراهیم، 10.





253 - اصول كافی، ج 2، باب الذنوب.





254 -نهج البلاغه، كلمات قصار، 150.





255 -نهج البلاغه، كلمات قصار، 150.





256 -نهج البلاغه، كلمات قصار، 371.





257 - همان، كلمات قصار، 348.





258 - نساء، 31.





259 - اصول كافی، ج 2، باب الكبیره.





260 - گناهان كبیره، ج 1، ص 13.